درس‌های کوچک از چهار قانون خرده‌عادت‌ها

 

  • آگاهی پیش از اشتیاق: اشتیاق زمانی ممکن است ایجاد شود که به فرصتی توجه کرده باشید
  • خوشحالی به‌معنای نبود اشتیاق: (واااقعاً جملات این بخش رو متوجه نمی‌شم)؛ وقتی نشانه‌ای مشاهده می‌کنید، اما تمایلی به تغییر حالت‌تان ندارید، از وضعیت فعلی راضی هستید. شادی درباره به‌دست آوردن لذت نیست بلکه نبود اشتیاق است. خوشحالی زمانی از راه می‌رسد که اصراری برای داشتن احساس متفاوت ندارید. وقتی دیگر تمایلی به تغییر وضعیت ندارید وارد حالت شادی می‌شوید. با این حال شادی زودگذر است زیرا همیشه اشتیاقی جدید در راه است. کاید بادریس می‌گوید: «شادی فضای بین برآورده شدن یک اشتیاق و شکل‌گیری اشتیاقی جدید است.»؛ رنج فضای بین شوق‌به‌تغییر و رسیدن به آن است
  • ما به دنبال خیال لذت هستیم:‌ اشتیاق را دنبال می‌کنیم، اما لذت نتیجه پیامد و عمل است.
  • وقتی مشاهداتان را به مشکل تبدیل نمی‌کنید، آرامش پدید می‌آید: در هر رفتاری اولین‌گام مشاهده است. اگر تمایلی به عمل‌کردن براساس مشاهداتان نداشته باشید، در آرامش هستید. اشتیاق تمایل به درست کردن چیزی است. مشاهده بدون اشتیاق، فهم مطلبی است که نیازی به درست کردن ندارد یا تمایل به درست کردن آن ندارید.
  • با هر «چرا» که به اندازه کافی بزرگ باشد، می‌توانید برهر «چگونه‌»ای غلبه کنید: نیچه در همین موضوع چنین می‌گوید: «کسی که برای زندگی کردن چرایی دارد، تقریباً هرچگونه‌ای را تحمل می‌کند»
  • کنجکاو بودن از باهوش‌بودن بهتر است: کنجکاو و باانگیزه بودن تقریباً از باهوش‌بودن باارزش‌تر است. زیرا به عمل‌کردن منتهی می‌شود. باهوش بودن هرگز به خودی خود به نتیجه‌ای منتهی نمی‌شود. این اشتیاق است که رفتار را برمی‌انگیزد نه هوش
  • شور و هیجان محرک رفتار است: برای انجام دادن کاری هر دلیل منطقی هم که داشته باشید، باز هم فقط احساس است که شما را به انجام کاری مجبور می‌کند. اشتیاق قبل از واکنش است. اول احساس بعد رفتار
  • فقط بعد از احساسی بودن می‌توانید عقلانی و منطقی باشید: حالت اولیه مغز احساس کردن است و حالت ثانویه آن فکر کردن است.
  • واکنشتان از احساسات‌تان پیروی می‌کند: افکار و اعمال فرد در چیزهایی که برایش جذاب است ریشه دارند. نه لزوماً چیزی که منطقی است. در این زمان فیلتر احساسات بر روی اعمال و رفتار وی، برداشت او از وقایع تاثیر می‌گذارد. برای مثال اگر موضوعی موجب احساساتی شدن فرد شود، به ندرت به اطلاعات علاقه‌مند خواهد شد به همین دلیل است که احساسات تهدیدی برای تصمیم‌گیری عاقلانه است.
  • رنج محرک پیشرفت است: اشتیاق به تغییر وضعیت به شما قدرت عمل می‌دهد و بیشتر خواستن است که بشر را به سمت پیشرفت هدایت می‌کند. 
  • اعمال فرد نشان می‌دهند که او چقدر چیزی را می‌خواهد: اعمال‌مان انگیزه‌هایمان را آشکار می‌کند.
  • پاداش جنبه دیگر فداکاری است: طبیعتاً پاداش بعداز صرف انرژی از راه می‌رسد.
  • کنترل نفس دشوار است زیر رضایت‌بخش نیست: مقاومت در برابر وسوسه اشتیاق را ارضا نمی‌کند. با این کار فقط آن را نادیده می‌گیرید. کنترل نفس نیازمند رهاکردن اشتیاق است نه ارضای آن
  • انتظارات‌تان، رضایت شما را تعیین می‌کند: هنگامی که دوست داشتن و خواستن تقریباً یکسان است احساس رضایت می‌کنید.
  • دردشکست با درجه انتظار هم‌بستگی دارد: شکست در به‌دست نیاوردن چیزی که می‌خواهید بسیار دردناک‌تر از دست‌یافتن به چیزی است که در وهله اول خیلی به آن فکر نمی‌کردید.
  • احساس هم قبل رفتار به‌وجود می‌آید و هم بعد از آن: قبل از عمل کردن احساس به‌وجود می‌آید که انگیزه شما برای عمل کردن است. اشتیاق بعداز عمل کردن، احساسی به وجود می‌آورد که به شما یاد می‌دهد دوباره این رفتار را تکرار کنید.

نشانه > اشتیاق (احساس) > پاسخ > پاداش (احساس) 

  • اشتیاق، آغاز و لذت، حفظ می‌کند: احساس موفق بودن شما را به تکرار وادار می‌کند.
  • امید با تجربه کاهش می‌یابد و پذیرش جای آن را می‌گیرد: تجربه برای پی‌ریزی انتظار وجود ندارد، در آغاز امید تنها چیزی است که دارید.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

keyboard_arrow_up